نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

گنج حکمت

مهمانِ ناخوانده

  • نویسنده: محمّد عوفی
  • اثر: جوامع الحکایات و لوامع الرّوایات

 

آورده اند که وقتی مردی به مهمانی «سلیمان دارانی» رفت. سلیمان آنچه داشت از نان خشک و نمک در پیش او نهاد و بر سبیلِ اعتذار این بر زبان راند:

قلمرو فکری:

نقل کرده اند که زمانی که شخصی به مهمانی سلیمان دارانی» رفت. سلیمان هر چه داشت (نان خشک و نمک) را در اختیار آن شخص قرار داد و از روی بهانه جویی این جمله را به زبان آورد:

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آورده اند

حکایت کرده اند

بر سبیلِ

به روش، به طریق

اعتذار

عذرخواهی، پوزش خواهی

قلمرو ادبی:

نان خشک و نمک  ß  کنایه از خوراکی‌های اندک و فقیرانه

بر زبان راندن  ß  کنایه از گفتن

 

گفتم که چو ناگه آمدی، عیب مگیر                    چشمِ تر و نانِ خشک و رویِ تازه

قلمرو فکری:

گفتم چون بدون اطّلاع و ناگهانی آمدی ایراد نگیر. چون من شرمنده‌ام و نان خشکی بیش ندارم؛ اما با روی خوش از تو پذیرایی می‌کنم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

چو

هنگامی که

ناگه

ناگهان، سرزده

بیت ß   4 جمله (مصراع اول  ß  3 جمله                  مصراع دوم  ß  1 جمله (فعل «هست» حذف شده است)

قلمرو ادبی:

روی تازه  ß  کنایه از مهمان نوازی و گشاده رویی

تر و خشک  ß  تضاد

چشم و روی  ß  تناسب (مراعات نظیر)

 

مهمان چون نان بدید، گفت: «کاشکی با این نان، پاره‌ای پنیر بودی.» سلیمان برخاست و به بازار رفت و ردا به گرو کرد و پنیر خرید و پیش مهمان آورد.

قلمرو فکری:

مهمان وقتی نان را دید گفت: کاش تکه ای پنیر هم بود تا نان را با آن می‌خوردم. سلیمان بلند شد به بازار رفت و عبایش را به گرو داد و بجایش کمی پنیر خرید و برای مهمانش آورد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بدید

دید

کاشکی

ای کاش، کاش

پاره

مقدار، تکه

بودی

می بود

برخاست

بلند شد

 

مهمان چون نان بخورد، گفت الحَمدالله که خداوند، عَزَّ و جَل، ما را بر آنچه قسمت کرده است، قناعت داده و خرسند گردانیده است. سلیمان گفت اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی.

قلمرو فکری:

مهمان وقتی نان و پنیر را خورد گفت: خدا رو شکر، خدای بزرگ و عزیز، ما را بر آنچه روزی و قسمت ما کرده است قانع و راضی کرده است. سلیمان در جواب گفت: اگر به آنچه خدا داده قانع و راضی بودی الان عبای من در بازار گرو نبود!

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ردا

بالاپوش، عبا

عزّ و جلّ

بزرگ و عزیز است

قسمت

رزق و روزی، سرنوشت

خرسند

راضی، قانع

قلمرو ادبی:

عبارت «اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی.» طنز و تمسخر دارد

 

نورالدین محمد عوفی:

نورالدین محمد عوفی که به «سدیدالدین» هم مشهور است، مترجم و ادیب خراسانی قرن ششم هجری است که آثار معروفی نوشته است. معروف‌ترین کتاب‌های او «جوامع الحکایات و لوامع الروایات»، «لباب الالباب» است و یک ترجمه کتاب «الفرج بعد الشدت» از عربی به فارسی نیز انجام داده است.

 


سایر مباحث این فصل